یلدا شبی پر نور به بلندای ادبیات کهن فارسی
تاریخ انتشار: ۳۰ آذر ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۹۳۴۰۳۷۰
خبرگزاری مهر، گروه استانها: یلدا شبی که در خانه ها شاهنامه خوانده میشود، قصههایی از رزمها و دلاوریها، عشقها و شکستها دارد. در این شاهکار حماسی، نیاکان ما حرفهایی برای گفتن و شنیدن است، حرفهایی که هنوز هم درسهایی برای زندگی مان دارند. آدابی چون تفال به فال حافظ، نیز در این شب نقش به سزایی دارد چرا که هر فال، پیامی و هر بیت معنایی به همراه خود می آورد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
آغاز شب با فال حافظ
از میان خندهها و گپهای دلنشین، مراسم فال حافظ شروع میشود. هر کسی با احترام نیت میکند و سخن شیخ اجل با خودش را میشنود و سپس شاهنامه را زیر نور شمع ها باز میکند تا شاید تکهای از قضا و قدر فردای خویش را بخواند. همواره بزرگترها تاکید میکنند که این شب، شبی برای گرامیداشت روابط خانوادگی و دوستیها بوده است.
غذاها رسم دیرینه شب چله هستند
آش یا کوکو، غذاهایی هستند که در این شب خاص به وفور دیده میشوند؛ هر کدام دارای طعم و ادویههایی که نه تنها بدن را گرم میکنند بلکه قلبها را نیز با عشق به یکدیگر و به سنتهای کهن پیوند میزنند.
همچنین کودکان با بازیهای سنتی و یا فکری مشغولند، در حالی که بزرگترها به تماشای نمایشهای قدیمی میپردازند یا با نواهای دل انگیز موسیقی های سنتی همراه میشوند.
خراسان، با پیشینه تاریخی و فرهنگی غنی خود، آیینهای مخصوصی برای شب یلدا دارد.
یلدای خراسانی ها
در خراسان، مراسم شب یلدا با دیگر بخشهای ایران و حتی در برخی مواقع در شهرهای مختلف این استان با هم تفاوت هایی دارد و عناصری منحصربهفرد را شامل میشود: از نظر خوراکی ها همانند سایر نقاط ایران، خوردن هندوانه، انار، و آجیل مخصوص یلدا در میان خراسانیها رواج دارد. هندوانه به عقیدهٔ برخی، نمادی از حفظ سلامتی و در امان ماندن از بیماریها در زمستان است.
همچنین خوردن مغزها و میوه ها که مردم خراسان علاوه بر آجیل، میوهها و مغزهای محلی مانند پسته، بادام، و گردو مصرف میکنند.
استفاده از محصولات لبنی خانگی مانند کشک، پنیر و ماست که در سفرهی یلدایی مردم مشاهده میشود در بخشهایی از شهرهای خراسان نوشیدن شربت زعفرانی در این شب خصوصاً در مناطق روستایی رواج دارد.
همچنین از دیگر آداب و رسوم شب یلدا در خراسان میتوان به تهیه آجیل و شیرینی های سنتی مانند باقلوا، نان برنجی، نان گردویی و برای پذیرایی نام برد که چیدمان و سفرههایی با پارچهها و نقلهای رنگارنگ، و تزیینات به کار رفته در خانهها با نگاهی به طبیعت و بازتاب دادن نمادهای حیات و باروری و زایش است.
همچنین مانند سایر نقاط ایران، خوردن هندوانه به قصد دور کردن سرما از بدن در زمستان و انار به قصد خوشبختی در سال جدید از دیگر سنتهای شب یلدا در خراسان است.در جمع خانواده ها برخی از آیین های سنتی مثل «حافظ خوانی» (فال حافظ) و شعرخوانی از شعرای کهن ایرانی، مانند مولوی و عطار معمول است که بیشتر به جهت احترام به بزرگترها همه اعضای خانواده به خانه پدربزرگ و مادربزرگ می روند و همگی آنجا گردهم می آیند.
برگزاری یلدای خیریه
یلدای خیریه که در برخی از مناطق خراسان برگزار میشود و بر اساس دین مبین اسلام و با وجود فرهنگ ایرانی_اسلامی مان به اهدای خیرات به نیازمندان و گره گشایی از مشکلات و انجام اموری که در دین اسلام و توسط ائمه اطهار بسیار سفارش شده، میپردازند.
اینها تنها بخشی از آداب و رسوم شب یلدا در استان خراسان است و در هر منطقه ممکن است شکلهای مختلفی از این مراسم به چشم بخورد. می توان نتیجه گرفت که این مراسم تنها به شادمانی و گذران ساعت ختم نمیشود بلکه نمادی است از پیوند و همدلی اعضای خانواده و جامعه در استقبال از فصل سرما.
همچنین به طور مثال شهر قوچان در این شهر به واسطه قرارگیری در منطقهای کوهستانی و سردسیر، شب یلدا ممکن است با چاشنیهای خاص زمستانی همراه باشد.افراد جمعهای خانوادگی برپا کرده و به خوردن میوهها و اجیلهای ویژه این شب میپردازند و همزمان به گرم کردن منازل با بخاریهای سنتی و قدیمی میپردازند.
شهر سبزوار که یکی از کلانشهرهای خراسان و دارای تمدنی دیرینه است، ممکن است در شب یلدا شاهد برنامههای فرهنگی و ادبی باشند و در آنجا همچنین ممکن است مراسمی همچون شب شعر و خواندن داستان های منطقهای برگزار شود.
اگرچه این آداب ممکن است در مناطق مختلف خراسان دارای تفاوتهای جزئی باشند، اما محور اصلی آنها پیرامون دورهمی، شادمانی و امید به آینده میچرخد. شب یلدا از دیرباز فرصتی برای تجدید دیدارها و نشان دادن مهر و صمیمیت بوده و تا به امروز نیز این سنتها با همان روحیه ادامه دارند.
تقویم ایرانی دقیقترین و متناسبترین تقویم جهان با نظام طبیعت است
در همین رابطه یوسف بینا، شاعر و استاد دانشگاه فردوسی در گفتوگو با خبرنگار مهر اظهار کرد: شب یلدا یا بهقول خودمانیتر شبچله یکی از جشنهای آیینی ایرانیان است که از روزگاران بسیار دور برای ما باقی مانده و در طول تاریخ نیز مردم این سرزمین با توجهی که به بزرگداشت این جشن آیینی داشتهاند همواره بر معناهای آن افزودهاند. این آیین بسیار مبارک و فرخنده محصول خردمندی و اندیشه ایرانیان باستان در گردش روزگار و جهان هستی و نظام طبیعت است. میدانیم که جشنها و آیینهای کهن ایرانی متناسب با تحول نظام طبیعت در طول سال است. ایرانیان باستان که بیشتر با دامداری و کشاورزی روزگار میگذراندند، زندگی خود را نیز همراه و همسو با جهان طبیعت تنظیم میکردند. از همین رو است که تقویم ایرانی دقیقترین و متناسبترین تقویم جهان با نظام طبیعت است.
شاعر و استاد دانشگاه فردوسی افزود: ایرانیان که نوروز را در اعتدال بهاری و مهرگان را در اعتدال پاییزی جشن میگرفتند، شبچله را نیز بهعنوان «شب تولد خورشید» جشن میگرفتند و به شبنشینی میپرداختند.
وی در ادامه افزود: اما چرا تولد خورشید؟! میدانیم که از ابتدای پاییز تا پایان آن، روزها کوتاهتر و شبها بلندتر میشوند تا اینکه به شبچله میرسیم که بلندترین شب سال است و بنابراین روزش نیز کوتاهترین روز سال، اما از فردای همین شب بهبعد روزها دقیقه به دقیقه بلندتر میشوند، یعنی از فردای شبچله خورشید هر روز یکدقیقه بیشتر میتابد و یک دقیقه بیشتر نور و گرما به زندگی میدهد. بنابراین شبچله را شب تولد خورشید میدانیم و خورشید هم نماد و نمود کامل و سرچشمه نور و گرما و برکت و حرکت در زندگی و سرزندگی است که این معنای شبچله است.
بینا ادامه داد: از اینکه بگذریم، رفتار ایرانیان در طول قرنها و سالها بهمناسبت این جشن آیینی اهمیت مییابد. گفتیم که ایرانیان در طول تاریخ همواره کوشیدهاند به معنای آیینهای مردمی بیفزایند و آنها را در دورههای مختلف تاریخی بازتولید کنند و متناسب با تحول زندگی خود زنده نگه دارند. بسیاری از جشنهای آیینی ایرانیان مانند نوروز و مهرگان و شبچله از هزاران سال پیش در این سرزمین گرامی و عزیز بوده است. این جشنها بهویژه نوروز و شبچله پس از ورود اسلام به ایران نیز زنده نگه داشته شده و با بهرهگیری از مفاهیم دینی و آموزههای مذهبی هم تکمیل شده و هم به معنای آنها افزوده شده است. توجه به صلهرحم و مودت میان خویشان و تالیف قلوب که از اوامر الهی موکد در دین مبین اسلام و سخنان ائمهاطهار(ع) است، بخش اصلی جشنهای آیینی ایرانی است. مردم ایران هرگز اختلافی میان ایرانیبودن و مسلمانبودن خود ندیدهاند و همواره بهعنوان ایرانیان مسلمان بهترین نمود فرهنگی خود را در یگانگی فرهنگ ایرانی و مفاهیم اسلامی عرضه کردهاند. سنتهای حسنهای که مردم این سرزمین سالها و قرنهاست با فرهیختگی و بهصورت خودجوش در نوروز و شبچله انجام دادهاند، بهترین گواه بر این مدعاست.
شاعر و استاد دانشگاه فردوسی در ادامه همچنین تصریح کرد: علاوه بر اینها، تفال به دیوان حافظ یا خواندن داستانی از شاهنامهی فردوسی نشاندهنده عشق جاودانه مردم ایران به شاعران بزرگ ایرانی است؛ عشقی که با ذرهذرهی وجود ایرانیان درآمیخته است و در رگهای جان ایشان جریان دارد. خواندن بیتهایی از حکیم توس یا غزلی از خواجهی شیراز بهروشنی نشاندهنده عشق به زیبایی و معنویت توامان است.
وی بیان کرد: تهیه انواع میوههایی که بهتناسب سبک و سطح زندگی هر کسی در دسترس اوست، باز بهزیبایی هرچه تمامتر تایید میکند که ایرانیان از دیرباز به نظام طبیعت و محیط زیست عشق میورزیدهاند، از آن میخوردهاند و با کار و کشاورزی به آن میافزودهاند.
بینا بیان کرد: جالب اینجاست که هم ارتباطهای مهربانانه انسانی و هم عشق به معنویت و زیبایی و هم مسئولیت در برابر محیطزیست که سه شاخصه مهم در رفتار ایرانیان بهمناسبت شبچله بوده و هست، بهنوعی گمشده انسان امروز نیز میتواند بهشمار آید. انسان امروز در برقراری ارتباط درست با خویش و بیگانه ناتوان است، انسان امروز معنویت و زیبایی را نمیشناسد، انسان امروز با نظام طبیعت قهر است؛ بنابراین آیا نمیتوان جشنهای آیینی بزرگی همچون شبچله را دارای کارکردهای مهم انسانی دانست و آنها را نیاز انسان امروز برشمرد؟!
شاعر و استاد دانشگاه فردوسی در مورد تاثیر شعر فارسی بر پاسداشت آیین ها و رسومات گفت: شعر فارسی که آیینه تمامنمای فرهنگ و حکمت ایرانی است، از زمان شاعران پیشگامی همچون رودکی و فردوسی و منوچهری تا شاعران زمانه ما همچون بهار و اخوانثالث و شفیعیکدکنی، بهبهترین شکل بخش مهمی از جشنهای آیینی و سنتهای فرهنگی ایرانیان را در خود بازتاب داده و بهنوعی حفظ و احیا کرده است. امروز هم ما اگر بخواهیم بهترین و کاملترین نمودهای فرهنگ و حکمت ایرانی را ببینیمو بشناسیم، چارهای نداریم جز اینکه به شعر شاعران بزرگی از آن دست که ذکر شد مراجعه کنیم و حتی از محتوای شعر این شاعران نوعی نقشهی راه برای امروز و فردای خود بگیریم. بیشک اگر از روی ناآگاهی و فقط از سر ذوق بخواهیم برای نکوداشت جشنهای آیینی ایرانی کاری بکنیم، نتیجهای نخواهد داشت یا حتی شاید نتیجهاش برعکس باشد. بنابراین بهتر آن است که بخوانیم و بدانیم مردم این سرزمین در طول هفتهزار سال این جشنها را چگونه برگزار میکردهاند و چگونه سالبهسال و قرنبهقرن و دورهبهدوره آنها را حفظ و احیا و حتی بازتولید میکردهاند تا امروز که این مواریث گرانبها به ما رسیده است.
در پایان گزارش باید به این نکته اشاره کرد که شب یلدا نه فقط نقطهی عطفی برای ورود به فصل سرماست و جزئی از آداب و فرهنگ و رسم و رسوم کهن ایرانیان است، بلکه تجدیدی است بر حفظ پیوستگی نسلها و یادآور فرهنگ مشترکی در تار و پود زندگی مان که بدانیم ما همواره در طول تاریخ مردم شاد و سرزنده ای بوده ایم و این مراسم زیبا، نه تنها یک شب بلند را کوتاه میکند، بلکه خاطرهای جاودانه ای در دلهامان به جای میگذارد که نسل به نسل و سینه به سینه منتقل میشود.
کد خبر 5972484منبع: مهر
کلیدواژه: فردوسی حافظ یلدا عطار مولوی شاهنامه شب یلدا ادبیات فارسی جایگاه سوخت بوشهر شهید گمنام شب یلدا بنزین سنندج کرمانشاه عکس استانها پمپ بنزین تبریز ایام فاطمیه همدان تشییع شهدا مشهد جشن های آیینی ایرانی انسان امروز نظام طبیعت فال حافظ آیین ها میوه ها شب یلدا سنت ها شب چله جشن ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.mehrnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «مهر» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۳۴۰۳۷۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
آقای علم الهدی! برای دفاع از حجاب از زن باده نوشی مثل منیژه دفاع میکنید؟
هومان دوراندیش طی یادداشتی در عصرایران نوشت: در سخنان علمالهدی، نکتۀ فرعی نادرستی هم وجود دارد و آن اینکه وی منیژه را "یک زن فرهیخته و ایرانی" توصیف کرده؛ در حالی که منیژه تورانی بوده است. او دختر دشمن بزرگ ایران، یعنی دختر افراسیاب – پادشاه توران – بود!
در خبرها آمده بود که احمد علمالهدی، امام جمعۀ مشهد، گفته است: «حجاب متعلق به فرهنگ ایران است. حتی آن زمان که هنوز اسلام وارد ایران نشده بود، حجاب فرهنگ ایرانیان بود؛ بخصوص در تاریخ ایران باستان؛ و انعکاس این فرهنگ را میتوان در شاهنامۀ حکیم ابوالقاسم فردوسی دید؛ آن زمان که از قول منیژه به عنوان نماد یک زن فرهیخته و ایرانی نقل میکند: منیژه منم، دخت افراسیاب / برهنه ندیده تنم آفتاب».
اینکه جناب علمالهدی برای دفاع از حجاب ترجیح داده به سراغ شاهنامه برود و از منیژه مدد بگیرد، خود تایید ناخواستهای است بر آنچه به عنوان دینگریزی در جامعۀ ایران مطرح و البته از تریبونهای رسمی انکار شده است.
محافظهکاران در ایران، به ویژه اگر اهل سیاست باشند، غالبا منکر داعیه دینگریزی در جامعۀ ایراناند؛ ولی چگونه هم آن ادعا را نادرست میدانند و هم آقای علمالهدی برای دفاع از حجاب دست به دامن منیژهای شده که اگرچه آفتاب تنِ برهنهاش را ندیده بود، ولی شرابخواری و عیش و عشرت هم از دیگر ویژگیهای او بوده است؟
در داستان بیژن و منیژه در شاهنامه، منیژه به بیژن دل میبندد و او را به خیمهاش دعوت میکند. چند شبانهروز با او مشغول خوردن و باده نوشیدن میشود، در حالی که نوازندگان با بربط و چنگ برایشان مینواختند.
ببینیم فردوسی چه توصیفی از خلوت بیژن با "منیژه" داشته:
نهادند خوان و خورش، گونهگون
همی ساختند از گمانی فزون
نشستنگه رود و میساختند
ز بیگانه خیمه بپرداختند
پرستندگان ایستاده به پای
ابا بربط و چنگ و رامش سرای
میِ سالخورده به جام بلور
برآورده با بیژن گیو زور
سه روز و سه شب شاد بوده به هم
گرفته بر او خواب مستی ستم
در ابتدا هم که بیژن وارد خیمۀ منیژه میشود، فردوسی میگوید:
به پرده درآمد چو سرو بلند
میانش به زرین کمر کرده بند
منیژه بیامد گرفتش به بر
گشاد از میانش کیانی کمر
به هر حال پوشش منیژه هر چه بوده باشد، رفتار و کردار او قطعا باب طبع و مطابق عقاید جناب علمالهدی نبوده. پس چرا ایشان از منیژه مدد جسته برای دفاع از عقایدش؟ آیا این گونه تعبیر نخواهد شد که پدیدهای به نام دینگریزی را پذیرفتهاند که به باور منتقدان افرادی نظیر آقای علمالهدی در شکلگیری آن پدیده نقش موثری داشتهاند از منیژه و نه شخصیتهای دینی نام برده است؟
مثلا در همین داستان بیژن و منیژه، نوازندگان برای دو دلداده مینواختند تا خلوت و معاشرتشان خوشایندتر شود و این اقبال به موسیقی هم دقیقا بخشی از همان "فرهنگ ایرانیان" بوده که آقای علمالهدی به آن تمسک جستهاند. ولی الآن که اختیار خراسان و شهر مشهد در ید باکفایت جناب علمالهدی قرار گرفته، برگزاری یک کنسرت در مشهد هم ممنوع است.
این نفی موسیقی هم آیا برآمده از "فرهنگ ایرانیان" است؟ و آیا همین سختگیریها موجب دینگریزی جوانان [یا دست کم لایههای قابل توجهی از آنان]نشده؟ قطعا اگر این سختگیریها نبود، امروز امام جمعۀ مشهد ناچار نبود برای دفاع از حجاب، به مشی منیژهای متوسل شود که پس از آن سه روز شادخواریاش با بیژن، در جام شراب بیژن داروی هوشبر ریخت و او را با کمک ملازمانش پنهانی به کاخ پدرش برد و باقی قصه را هم از زبان فردوسی بشنوید:
نهفته به کاخ اندر آمد به شب
به بیگانگان هیچ نگشاد لب
چو بیدار شد و بیژن و هوش یافت
نگار سمنبر در آغوش یافت
در سخنان آقای علمالهدی، نکتۀ فرعی نادرستی هم وجود دارد و آن اینکه وی منیژه را "یک زن فرهیخته و ایرانی" توصیف کرده؛ در حالی که منیژه تورانی بوده است. او دختر دشمن بزرگ ایران، یعنی دختر افراسیاب – پادشاه توران – بود!
البته این نکته اهمیت چندانی ندارد و حق با آقای علمالهدی است. یعنی رفتار و سلوک منیژه تفاوت چندانی با رفتار زنان ایرانی نداشته. چون ایرانیان و تورانیان در مجموع تا حد زیادی در اتمسفر فرهنگی مشابهی میزیستند. ولی همین که امام جمعۀ مشهد واقف نیست منیژه ایرانی نبوده، نشاندهندۀ آشنایی کم او با "تاریخ ایران باستان" است و گمان گرده یک بیت کافی است.
نکتۀ مهمتر، اما این است که تفاخر منیژه به اینکه آفتاب هم تنش را ندیده، ریشۀ اشرافی هم دارد. در مکه و مدینه نیز اشراف دقیقا به علت وضع مالی بهتری که داشتند، لباس بیشتری بر تن داشتند.
اکثریت مردم حجاز فقیر بودند و لباس چندانی نداشتند. یعنی نه لباسهای گوناگون داشتند، نه همان تک لباسی که داشتند، همۀ جای بدنشان را میپوشاند و در نتیجه آفتاب تن آنها را میدید و میسوزاند.
اینکه نقل شده است پیامبر گرامی اسلام لباسهای با آستین بسیار بلند را نمیپسندید و اگر لباسی میخرید و آستیناش بیش از اندازه بود، مقدار اضافی را میبرید، دلیلش این بوده که چنین جامههایی را اشراف از سر تفاخر میپوشیدند و بسیاری از مردم پول کافی برای تهیۀ چنین لباسهایی نداشتند.
احتمالا در ایران هم اقشار فقیر تا حدی گرفتار چنین مشکلی بودند. به هر حال اینکه منیژه میگوید آفتاب هم تن مرا ندیده، احتمالا حاوی اشارهای است به خاستگاه طبقاتی برتر او؛ خاستگاهی که اکثر زنان فاقدش بودند.
به عنوان جمعبندی باید گفت در این یادداشت به سه نکته اشاره کردیم. یکم اینکه: وقتی برای دفاع از حجاب، پای زن بادهنوشی مثل منیژه به میان میآید، یعنی جناب علمالهدی هم واقفاند که برای دفاع از حجاب باید به سراغ شخصیتهایی تازه و غیراسلامی رفت و همین نشانۀ تحولی اساسی در جامعۀ ایران است که انکار میشود.
دوم اینکه: حتی اگر بپذیریم اسلام دقیقا همان چیزی است که آقای علمالهدی و همفکران محافظهکار ایشان میگویند، سختگیری برای اینکه سبک زندگی مردم و حتی مشی آنها در عرصۀ عمومی "کاملا اسلامی" شود، علت اساسی دینگریزی در جامعۀ ایران بوده است. با مردم نباید سخت گرفت وگرنه دینگریزی به دینستیزی هم منتهی خواهد شد.
سوم اینکه: اگر چیزهایی به نام "تاریخ ایران باستان" و "فرهنگ ایرانیان" وجود دارد، این امور قطعا تاثیر پایدار و ماندگار خودشان را بر زندگی و مشی و منش ایرانیان گذاشتهاند. جامعه، مومی در دستان صاحبان قدرت نیست تا آن را به هر شکل که خواستند، درآورند. قناعت را فقط به مردم نباید توصیه کرد. حاکمان هم در تلاش برای ایجاد "جامعۀ مطلوب" خودشان باید اهل قناعت باشند.